زندگی من شهرادزندگی من شهراد، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره
پیوند عاشقانه ماپیوند عاشقانه ما، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

همه زندگی من و بابایی

شهرادم یک و نیم ساله شد!!!

شهرادم : من همیشه فکر میکردم کلی طول میکشد تا نی نی ها هجده ماهه بشن ولی امروز فهمیدم که اصلا هم اینطور نیست و چشم بهم بزنی هجده ماهه شدند و دیگر مثل یک ادم کوچولو این طرف و انطرف میروند....آدم را میخندانند.... حرص میدهند... شاد میکنند..... می ترسانند.... و یک عالمه خاطره قشنگ درست میکنند.... پسر نازم طول این هجده ماه زندگی با تو دنیای ما عوض شد. خودت هم نمیدانی با ان جثه کوچکت زندگیمان را از این رو به ان رو کردی... سه نیم سال را هر لحظه با تو گذراندیم، با لمس بدنت و استشمام بوی ناب تنت آنقدر کیف ها کردم که حتی نمیتوانم وصفش کنم.... لحظه های جدیدی که قبلا تجربه اش را نکرده بودم و شاید در زندگی هر کسی فقط یکبار اتفاق ب...
18 آذر 1394

هفده ماهگی و آبجی جدید و دندون های نو رسیده

سلام زندگی مامان و بابا.  پسر ناز و خندون و خوشگل ما .. خوبی نفسم..... این مدت که نبودم کلی اتفاق افتاد. کلی خبر  های خوب و بد برات دارم . اول  یه خبر مهم و اونم  اومدن یه عضو جدید به خونمونه. یه فرشته ناز و دوست داشتنی مثل خودت. خوشگل من ایشالا تا حدود سه ماه دیگه ابجی دار میشی. یه خواهر کوچولو که اول همبازیت و در اینده هم همراه و سنگ صبور توی زندگیت باشه. هر چند این خبرو خیلی جلو تر برات گفته بودم....اما خب این به صورت علنی و رسمیش هست دیگه.... اومدن ابجی کوچولوت مبارکت باشه عزیز دلم... اما خبر خوب دوم   اینکه پسرم از شر چهار تا دندون نیش دیگه راحت شد و بعد از کلی بی حالی و بی اشتهایی و مریضی این چه...
13 آبان 1394

پانزده ماهگی نفسم....

سلام دنیای من... عزیز دلم که هر روز از روز پیش دوست داشتنی تر میشی و با کار  ها و لوس بازیات دل ما رو بیشتر از قبل میبری... پسرم پانزده ماهگیت مبارک خوشگل مامان...  الان که دارم برات مینویسم شما در خواب بعدازظهرت هستی... ساعت سه بعد از ظهر سه شنبه بیست و چهارم شهریور... یه عصر دلپزیر و ابری که اسمون داره رعد و برق میزنه و نم نم بارون هوا رو خییلی دل انگیز کرده امسال انگاری پاییز زودتر شروع شده . توی این ماه اخیر هوا خییلی اینطوری بوده و شکر خدا بارون خوبی اومده.... بریم سروقت کارا و احوالات جگر گوشم. مامانی دیروز همراه بابا رفتیم برا قد و وزنت که ماشالا عالی بودی قدت شده 80 و وزنتم 11:200 از همه چیزت راضی بودن.. ا...
24 شهريور 1394

یازدهمین و دوازدهمین دندون شهراد خوشگلم.

سلام  نفس من. خوبی پسر گلم. خبر جدید دارم برات مامانی. ...... امروز  بعد خوردن صبحونه داشتم باهات بازی میکردم که وقتی خندیدی دیدم لثه پایینت دو تا دندون اسیاب هر دو طرفت سفیدتر شدن از قبل بیشتر که توجه کردم دیدم بععععععله بالاخره دندونای لثه پاینتم که خیلی وقت بود زیر پوست مونده بودن امروز سرک کشیدن بیرون. اونقدر خوشحال شدم که نگو  و بازم تا حای تونستم باهات بازی کردم و خندوندمت که همینطور اوفتادی. مبارک باشه دنیای من.  این دوتا دندون رو دقیقا توی  چهارده ماهگی و هفت روز در اوردی....ایشالا غذا های خوشمزه باهاشون بخوری و همیشه دندونات سالم و سفید باشن و گذارت به دندون پزشکی نیوفته. حالا دیگه بهتر میتون...
26 مرداد 1394

چهارده ماهگی خوشگل پسرو نهمین و دهمین دندون.

سلام شهراد خوشگلم. پسر  خندان ما که هر کی با یه نگاه ازت خوشش میاد. بس که تو دل برو و جیگریی بعد از ظهر مردادت بخیر. الان که دارم برات مینویسم شما حدود دو ساعتی میشه خوابی و هر لحظه امکان بیدار شدنت هست. مامانی از تولدت به بعد ماشالا حسابی فعال شدی از هر لحاظ و  اینکه کامل به راه رفتن مسلط شدی و میدویی. جدیدا صبح ها سحر خیز شدی حدود نه تا نه و نیم بیداری و وقتیم بیدار میشی خودت از تخت میای پایین و شروع به پرسه زدن تو خونه میکنی و وقتی میبینی خبری نیست میای توی اتاق و هر کاری ازت بر میاد انجام میدی تا بالاخره پاشم. اول یه شیشه شیر بعدم صبحونه که یکی از این موارده...یا املت یا نون و پنیر و یا خامه و مربای البالو با نون ...
14 مرداد 1394