زندگی من شهرادزندگی من شهراد، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره
پیوند عاشقانه ماپیوند عاشقانه ما، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

همه زندگی من و بابایی

هشت ماهه شدن نفسم شهراد

1393/11/19 2:29
نویسنده : مامان شهناز
569 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نبض زندگی ما....محبتمحبتمحبتمحبتمحبت

الان  ساعت یک و خورده ای نیمه شب نوزدهم بهمن هست. عزیز دلم تولد هشت ماهگیت مبارک. .مامانی اگه بدونی خیلی دارم غصه میخورم که روزها دارن تند تند تموم میشن و پسر کوچولوی من داره قد میکشه و روز به روز وروجک تر میشه. عشق من میدونم هیچ کدوم ازین لحظه ها دیگه برامون تکرار نمیشن پس با تمام وجود از ذره ذره اش استفاده میکنیم.

امشب عزیز و اقاجون برای  چندمین بار  رفتن کربلا و همگی خاله جونها و دایی خونه اقاجون جمع شدیم و بعد  از اتمام دیدارها و کلی التماس دعا دسته جمعی جلوی تکیه ابوالفضل رفتیم و تا حرکت اتوبوس زوار  همانجا بودیم اما بخاطر خواب بودن شما توی بغلم من مجبور شدم توی ماشین بمانم. اما از همون جا هم بغض امانم نمیداد.  با اینکه چند ساعته آقا جون اینا رفتن اما سخت دلتنگ شدم. ایشالا برن و برگردن صحیح و سالم.  و اما از بخت خوب شما تا الان بیدار نشدی و بهترین فرصت برای نوشتن وقایع یک ماهه گذشته است.

شهرادم به احتمال  زیاد این اخرین پستیه که توی خونه خودمون برات میزارم. بالاخره تصمیم به این شد برای یه مدتی که خدا کمکمون کنه و کوتاه باشه از خونمون بریم و یا خونه خودمونو  بزرگش کنیم یا زمین بگیریم و از نو بسازیم. این روزها من و تو داریم یواش یواش وسیله ها رو بسته بندی میکنیم که به امید خدا تا شروع سال نو جابجا بشیم.دیگه حالا به جنب و جوش های شما فکرشو کن کارها چطوری پیش میره.

مامانی ماهی که گذشت و شما روزهای هشت ماهگی رو سپری میکردی بگم پسرم شیطونی نبود که نکرده باشی ماشاالله همش در حال جست و خیز و حرکتی.  مدام سینه خیز همه جا رو از پا میزنی و از پله آشپزخونه هم حتی بالا میای. هر سوژه ای ببینی به چشم بهم زدنی خودتو بهش مرسونی. اصلا  نمیشه لحظه ای ازت غافل شد . کارای خطر ناکی میکنی اگه حتی اتفاقیم بیوفته چند دقیقه بعدش باز تکرارش میکنی.  چند روز قبل تا بیام و بگیرمت در عرض پنج ثانیه با یه حرکت قابلمه ها رو ریختی روی خودت که اول من بعدشم خودت زهره ترک شدیم. یه دقیقه گریه کردی و بعدش تموم شد اما همچنان دست و پاهای من میلرزید. پیش خودم میگم خدایا چهار دست و پا بره چکار میکنه. خلاصه عزیزکم پرتحرکی و هر چی غذا میخوری اب میکنی.

دیگه اینکه دندون همون دوتا هستش هنوز. و اتفاق جدید اینکه دو هفته ای میشه که میشینی و کاملا تسلط داری خوابتم خوبه شب میخوابی تا خود صبح اما صبح ساعت هشت بیدار میشی و دیگه نمیزاری بخوابم. یا موهامو میکشی یا صورتمو چنگ میندازی یا دو زانو خودتو میندازی  رو دلم و من بعد از پریدن خوابم بغلت میکنم و باتمام وجود میبوسمت و تو با صدای بلند برایم میخندی و صبح زیبای مادر و پسری ما شروع میشه.

بعدشم  برات صبحانه درست  میکنم. میان وعده هم  زرده تخم بلدرچین بهت میدم. بعدشم قطره آهنت . یه مکمل ویتامین که همه اینا رو بابایی خارجی شو برات خریده که پسرمون کم و کسری نداشته باشه. و تا شب چند ساعت یبار غذا و خواب تکرار میشه و به محض بیداری شیطنت ها هم از سر گرفته میشن.

الان چند وقتیه که بابایی میخواد بره بیرون  کلی نگاهش میکنی و اگه بهت بی توجه باشه میزنی زیر گریه و بنده خدا بابا باید دوباره برگرده و یکم بغلت کنه و با کلی دست بوسی و پابوسی از حضورت مرخص بشه. بعد از ظهرم موقع اومدنش که میشه دیگه حواست جمع ایفونه.  میگم شهراد بابا نیامد!!!  سریع نگاه به ایفون میکنی و صدات در میاد و با....با...با میکنی تا زمانی که ماشین جلوی در حیاط می ایسته بعد پنجره راهرو رو باز میکنم و تو لب پنجره  میارم ..منتظر میشی با کلی ذوق که دیگه نمیشه نگهت داشت.  بابایی که وارد میشه و تو رو میبینه شروع به حال و احوال باهات میکنه و بوست میکنه از همون توی راهرو و تو میخوای خودتو بندازی اونطرف و این داستان هر روز تکرار میشه و نه تنها تو بابایی خسته نمیشین بلکه از روز قبل بیشتر ذوق دارین.

خلاصه پسر خوشگل مامان روزهایی رو داریم میگذرونیم سراسر عشق و محبت و زیبایی  هر چند تو نسبت به قبل ارام  و  ساکت نیستی اما باز هم هر لحظه زندگی ما  پر از شادی و شوق هست و با خنده ها ی توست که نفس کشیدن ما معنا میگیرد.... خدا رو برای این همه نعمت بی انتهاش شکر میکنیم برای دادن یک زندگی اروم یه بچه که خدا نصیب هر کسی نمیکنه و سلامتی و داشتن خانواده و پدر و مادر....و وابستگی که در میان تک تک ماها وجود داره نسبت به هم. دیگه از خدا چی می خوایم ...خدایا برای دادن این همه زیبایی و نعمت که قابل شمارش نیست شکر میکیم و دوستت داریم و نوکرتیییییمبوس      (بهمن ماه نود و سه)

روزی که پسرم برای یه دقیقه نشست و از اون روز به بعد به نشستن تسلط پیدا کردمحبت

 تعدادی از خرابکای های آقا شهراد

 اینم شب تولد هشت ماهگی شهراد وقتی عزیز و اقاجون خواستن برن کربلابوس

با ارزوی سفری بی بلا و قبولی زیارتتون دوستتون داریم.محبتمحبتمحبت

و اما...... شهراد در هشت ماه و یه روزگی  شروع به چهار دست و پا رفتن کرد که من و بابایی رو کاملا غافلگیر کرد. فدای اون رفتنش بشم که دل ادمو میبره

پسندها (5)

نظرات (12)

محمد
21 بهمن 93 13:41
سلام با وسایل جدید " آماده سازی کیک و دسر " بروزم. به ماهم سر بزن.
محمد
23 بهمن 93 9:59
سلام با محصولات جدید "آماده سازی کیک، دسر" بروزم.
مامان خانمی
24 بهمن 93 7:14
خدا حفظت کنه جوجه کوچولوی وروجک
مامان بهراد
24 بهمن 93 22:18
عزیزم هشت ماهگیت مبارک باشه آره مامانی روزها به سرعت میگذره و باید قدرشو بدونیم چهاردست و پا رفتنت هم مبارک باشه شهراد کوچولو
آیسان
25 بهمن 93 19:56
..................\..\\............/. //.. ....................\..\\........../. //.. ......................\..\\......../. //.. .......................\ ```´´´-//.... .....................(___).(___)-..... ......................(0)......(0)``-._.. ........................|~......~ ,.`-..._.. ........................|...........|...`-...._.. ........................|........../\..........`-._.........__...---'''''-..._..._.. ........................|.........|..\.... سلام....`-._ .. _.--' ..خوبي؟....._..`... ........................).........|...\...........``...... وبم آپ شد............\`\..\. ....................../...........|....\...........بدو بيا پيشم....................|.`\.\.. ...................../_....__)......\................منتظرتما.....................|...`\.\. .................../.............\.......|...................اينم فرستادم ......../.......).). ..................|...............|......|.....................بشيني روش ........./......(.(.(.(.. ..................|...............|......|......................با اين بياي.........../.........).).).). ..................|..()...()...|......\.............|....اا بدو بيا ديگه..........._.-'...........(.(.(.. ..................`...............'........`._........|_____..|..|-'|..|.. ....................`--------'..............|..|.|..|............|..|..|..|.. .................................................|..|.|..|.............|..|..|..|.. .................................................|..|.|..|.............|..|..|..|.. ....................................._____ |..|.|..|____...|..|..|..|.. ..................................../.........`` |.`......../...........`..|. ....................................\_______\_........\____...\_\..
مامان راحله
27 بهمن 93 10:56
__000000___00000 _00000000?0000000 _0000000000000000 __00000000000000 ____00000000000 _______00000 _________0 ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 _______*_____00000000000 ________*_______00000 _________?________0 _000000___00000___* 00000000?0000000___* 0000000000000000____* _00000000000000_____* ___00000000000_____* ______00000_______* ________0________* ________*__000000___00000 _______*__00000000?0000000 ______*___0000000000000000 ______*____00000000000000 ______*______00000000000 _______*________00000 ________*_________0 _________*________* _________*_______* __________*______* ___________*____* ____________*___* _____________*__*
مامان پارسا
30 بهمن 93 18:00
_░▒███████ ░██▓▒░░▒▓██ ██▓▒░__░▒▓██___██████ ██▓▒░____░▓███▓__░▒▓██ ██▓▒░___░▓██▓_____░▒▓██ ██▓▒░_______________░▒▓██ _██▓▒░______________░▒▓██ __██▓▒░____________░▒▓██ ___██▓▒░__________░▒▓██ ____██▓▒░________░▒▓██ _____██▓▒░_____░▒▓██ ______██▓▒░__░▒▓██ _______█▓▒░░▒▓██ _________░▒▓██ _______░▒▓██ _____░▒▓██
نیلوفر جون
7 اسفند 93 19:48
عزیزم ناراحت نباش از من دوستدارم
گیلدا
8 اسفند 93 21:09
عزیزم 8 ماهگیت مبارک من لینکتون کردم
مامان راضی
10 اسفند 93 14:03
عزیزم ماشالا چه واسه خودش میتابه وروجک خاله شهراد جونم هشت ماهگیتم مبارک
سایبر سافت
18 اسفند 93 13:49
سلام دوست عزیز آموزش عکاسی حرفه ای از کودک با نرم افزار آندرویدی "آتلیه کودک" همراه با یک گالری بزرگ از نمونه های عکاسی واقعی و امکان عکاسی مطابق با نمونه ها لینک دانلود نرم افزار http://cybersoft24.blogfa.com/post/11 با تشکر گروه نرم افزاری سایبر سافت
مامان الهام
20 اسفند 93 18:20
فرارسیدن ماه خرید هول هولکی بدو بدوهای الکی بشور و بسابهای بیخودکی شستو شوهای زیادکی برتمام بزرگ بانوان ایرانی دست تنها مبارک ....