زندگی من شهرادزندگی من شهراد، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره
پیوند عاشقانه ماپیوند عاشقانه ما، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

همه زندگی من و بابایی

اولین گردش خارج از شهر شهرادی " آبشار غول سنگ "

1393/5/28 19:37
نویسنده : مامان شهناز
818 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر گلم. امروز بیست و هشت مرداد روز سه شنبه هست. تنها فرصتی که از اول هفته نصیبم شد تا برات از تفریح بیرون از شهر که رفتیم بنویسم. این جمعه همراه خاله زری و خاله منیره تصمیم گرفتیم بریم آبشار غول سنگ. نزدیکای ظهر بود که از شهر خارج شدیم  و تا برسم اونجا که حدود 75 کیلومتر از شهر فاصله داره دو ساعتی طول کشید.  آبشار شلوغ بود اما هوای اونجا با درختای بزرگ و رودخونه خوشگلش عالی بود. شما اونروز پسر فوق العاده خوبی بودی که بیشتر وقت توی ننو کوچولوت که برده بودیم خواب بودی. هوای عالی با نسیم ملایم که میوزید رو حسابی دوست داشتی.

بخاطر وجود گلت نتونستم برم همه جای اطراف رو ببینم اما  بازم خوش گذشت و ما فقط به چند تا عکس که با بابایی روی پل چوبی رودخونه گرفتیم بسنده مکنیم تا دفعات بعدی که تو بزرگتر بشی عزیز دلم. البته دفعه دیگه دسته جمعی به اتفاق بقیه خاله ها که اینبار باغ خاله شهلا به پسته چینی مشغول بودن میریم...

اون روز تا ساعت حدود هفت غروب اونجا بودیم و بعد راه افتادیم. وسط راه از دشت های کنار جاده مقداری محصول جالیزی تازه گرفتیم و تا برسیم خونه کاملا شب شده بود. بعدشم  همگی اومدن خونه ما کمی استراحت کردن و باز شام که از قبل خاله زری درست کرده بود  رو  در پارک معلم خوردیم. وقتی رسیدیم کلی خسته بودیم  و اونشب به لطف خدا شما ساعت دو خوابت برد .

راستی عزیزم چون هنوز سیستم مشکل داره و باباییم وقت نکرده اساسی درستش کنه نتونستم ادامه واکسنت رو برات تو پست قبلی بذارم اما شما فقط همون شب یکم بیقراری کردی اما از تب شکر خدا خبری نبود و فردای اون روزم  چند بار روی پاهات حوله گرم گذاشتم و قطره دادم تا مثل قبل سر حال شدی پسرم. دنیا دنیا عاشقتیم.

در ابتدای ورود به آبشار و هوای علی که دوست داشتیخندونکخندونکخندونک

شهرادی مثل یه لرد ژست گرفته.

محبتمحبتمحبت

روی پل چوبی که نمیدونم چرا اینقد نورانی شدی

بوسبوسبوس

این عکسم یه روز قبلش که با خاله زری سر یه باستیل بگیر و بکش دارین. مادر فدای اون نگاهت بشهههههههههبوس

 

پسندها (4)

نظرات (14)

مامانِ بهار
28 مرداد 93 20:02
خوشحالم که بهتون خوش گذشته عزیزم ان شالله همیشه شاد باشید. اینا هم واسه وروجک
مامان شهناز
پاسخ
مرسی عزیزم. همچنین شما عزیزم
مامان مهنا
29 مرداد 93 0:48
هميشه به گردش شهراد جون
مامان شهناز
پاسخ
قربونت
ترنم
29 مرداد 93 8:03
همیشه به تفریح همیشه خوش باشین آخی ببین چه جوری نیگاه میکنه بخاطر پاستیل جونم
مامان شهناز
پاسخ
مرسی ترنم جون امیرمهدی رو ببوس از طرف من و شهرادی
مامان غزل
29 مرداد 93 9:42
اینم یه بوس از طرف زن عموانشاالله همیشه سلامت باشی.
مامان شهناز
پاسخ
ممنون زن عمو جونم. لینکتون میکنم
مامان مرجان
29 مرداد 93 13:00
سلام عزیزم دختر منم یک 10 روزی هست این طوری شده و خوابش تنظیم شده نگران نباش و مطمعن باش تا یک دو هفته ی دیگه پسری تو هم خوب میشه. هفته 12 به بعد اکثر بچه ها خواشون تنظیم میشه منم واقعا داشتم از بی خوابی از بین میرفتم ولی خدا رو شکر نگاری الان با خودم میخوابه با خودم بیدار میشه شبام واسه شیرش بیدار میشه
مامان شهناز
پاسخ
سلام مرجان جون. واقعا امیدوار باشم که خوب میشه؟؟؟؟؟ از دلداریت ممنونم عزیزم
♥ مامان مهیلا♥
29 مرداد 93 15:20
سلام همیشه به سفر ماشالله چه قدر بزرگ شده آقا شده
مامان شهناز
پاسخ
مرسی مامانی. لطف داری عزیزم.
مامان بهراد
29 مرداد 93 18:43
همیشه به تفریح عزیزم وای اگه خدانکرده پاستیل نصف میشد چی
مامان شهناز
پاسخ
ممنون. نه دیگه فکر نمیکنم اینقدر زور داشته باشه. مراقبیم عزیزم
الهام مامان امیر علی جون
29 مرداد 93 19:18
ای جان. چه ناز نازیه این پسمله ناناز.خدا حافظ و نگهبانش باشه // شهناز جونم ایشالله همیشه به گردشششششششششششششششش
مامان شهناز
پاسخ
سلام الهام جون. مرسی عزیزم لطف داری
مامان علی
29 مرداد 93 22:45
الهی.....همیشه به سفر...
مامان شهناز
پاسخ
قربونت مامانی علی
مامان خانمی
31 مرداد 93 22:24
سلام مامان شهناز جونم الهی قربون این گل پسری برم که اینقدر این مدت نبودم و ندیدمش دیگه واسه خودش مردی شده راستش اینترنتمون کم کم داره درست میشه اما بابای سجاد نمیزاره عکساشو توی وب بزارم و براش مطلب بنویسم. اما من قول میدم به همه دوستام مخصوصا شما سربزنم و از حال و احوال محمدسجاد بگم. توروخدا شما هم فراموشم نکن
مامان شهناز
پاسخ
سلام خانومی. لطف داری عزیزم. چرا بابایی نمیزاره آخه ما دلمون تنگ میشه که حتما بیا بهمون سر بزن دلمون تنگ میشه. منتظریم با عکسای جدید
مامان محمد صدرا
1 شهریور 93 14:03
عزیزم ماشالله بزرگ شده مردی شده واسه خودش.... عزیزم یه سوال ببخشیدا ... جنگل غول سنگ کدوم طرف میشه سمت شاهرود یا... ؟؟؟؟؟
مامان شهناز
پاسخ
سلام عزیزم. قربونت. غول سنگ توی جاده دامغان -ساری هست. یکم بالا تر از کیاسر.
مامان محمد صدرا
11 شهریور 93 15:43
ممنون گلم. ما از جاده کیاسر خیلی رد میشیم جنگلاشو دیده بودم ولی آبشارو پل و .. نه. این دفعه دقت میکنم. بازم مرسی عزیزم
مامان شهناز
پاسخ
خواهش میکنم مامانی
مامان خانمی
16 شهریور 93 19:57
سلام عزیز دلم امروز اومدم تا از محمدسجاد برات بگم پسر خوشگلم دیگه راحت چرخ میزنه و رو شکم میخابه.از خودش صدا در میاره انگار که میخاد حرف بزنه.خلاصه خیلی شیرین شده اینم دوتا عکس از پسر گل من. این وقتیه که محمدسجاد خودشو واسه مامانش لوس میکنه http://www.niniweblog.com/upl/amanat/14101015644.jpg اینم جدیدترین عکسش http://www.niniweblog.com/upl/amanat/14101017826.jpg فعلا بای تا بعد دوستت دارم
فاطمه & فائزه
17 شهریور 93 20:15
سلام نااااااااازی خدا حفظش کنه به وبلاگ داداشی ما امین جون سربزنید خوشحال مییشیم اگه با تبادل لینک مافقید خبرم کنید نظر فراموش نشع لطفا
مامان شهناز
پاسخ
سلام خواهرای گل. مرسی که به من و پسری سر زدین حتما میایم چشم با افتخار لینکتون میکنم تا دوت جونمون بشین نظرم فراموش نمیشه