یه روز ابری.......
سلام عشق کوچولوی مامانی. خوبی عزیز دلم؟؟؟؟
منم خوبم و نگران جگر گوشم و تو با تکون خوردنات بهم دلداری میدی و میگی حالم خوبه. پسرم دیروز رفتم دکترم، برام آزمایش نوشت و شنبه اول وقت میرم آزمایشگاه. تا خیالمون راحت بشه. ایشالا که مشکلی نیست.خدا جون کمکمون میکنه زندگی من........
راستش یادته قبلا بهت گفتم خونمون رو با اینکه کوچیکه بخاطر حیاط و باغچش و گل های خوشگلم دوست دارم؟؟؟ امروز یکم حالم بهتر بود و هوا هم ابری و بهاری و دل انگیز. منم رفتم توی حیاط و خودمو سرگرم باغچه کردم تا کمتر فکر و خیال کنم و کلا حال و هوام عوض بشه.
گفتم از این گل ها برات عکس بگیرم تا اگه یه روز خونمون رو عوض کردیم برات یادگاری بمونه و هم بدونی مامانی قبل تو وقتش رو چطوری میگذرونده...... خدا کنه با وجود تو گل زندگی من بازم بتونم به این کوچولوها برسم. حتما هم همینطوره. تو پسر آروم من میزاری من به همه کارام برسم . مگه نه دردونه من و بابا؟؟؟ دوستت داریم با ذره ذره وجودمون قربونت برم......
نسترن و محمدی خوشگلم.
پاپیتال و گونه های مختلف کاکتوس های نازم که بابایی دل خوشی ازشون نداره.
این خونه رو خود بابایی ساخته و گل هاش رو هم دونه دونه خودم کاشتم که این سه سالی بزرگ شدن. برا همینم دل کندن ازشون برام راحت نیست.
عاشقتم کل سر سبد همه گل هاااااااااااااااا