پایان هفته 36 و سیسمونی شهراد مامان.
سلام عزیز دل مامان. خوبی نفسم ؟؟
منم خوبم، فقط بخاطر تو و لحظه ها رو می شمارم تا هر چه زودتر روی ماهتو ببینم. روزهای سخت و پر استرسی رو دارم میگذرونم. طاقت گذراندن روزها رو بی تو ندارم و هم از لحاظ بدنی.مامانی دست و پاهام ورم کرده و درد میکنه هر چقدرم راه میرم بهتر نمی شه. بیشتر اوقات که بابایی خونه هست برای بلند شدن کمکم میکنه. شدم مثل سالخورده ها اما از نوع تپلش. حتی راه رفتنم هم خنده دار شده. و دیگه اینکه تحمل گرمای خرداد هم راحت نیست هرچند شبها هوا عالیه اما وای از روزها...... عشق من نمی خوام گلایه کنم فقط خواستم شرایطی که من و مامانهایی مثل من دارن رو بدونی. عیب نداره همه اینا فدای یه نگاه تو، فدای یه خنده تو و فدای یه نفس کشیدن تو عزیزم.........
پسرم هفته 36 هم تموم شد و چند روز دیگه با نوار قلبت باید برم پیش دکترم ایشالا که بازم همه چیز خوبه! دیگه اینکه کم کم خودمونو آماده کردیم برای ورود فسقلی مون، فرشتمون ، دردونمون و چراغ خونمون. خونه رو تمیز کردیم ، اتاق خودمونم وسایل اضافشو جمع کردیم تا وسایل جیگر گوشمون جا بشه. هر چند نشد وسیله اضافه خرید اما وقتی اتاقت جدا شد بهت قول میدم من و بابایی بترکونبم برات.......
اینم چند تا از عکس های وسیله های نازدار ماما و بابا......