پایان هفته 35.
پسر قشنگم سلام گپ گل مامانی، عشقم، عمرم، خوبی؟؟؟
منم خوبم این انتظار طولانی که به سختی میگذره همراه با مشکل شدن کارا یه دنیای دوست داشتنی برام ساخته.......
مامانی فدای قد و بالای ریزت بره که اینقدر نازت زیاد شده. روزهای آخری که تو دل من هستی،حسابی جات تنگه میدونم. ولی خیلی زود این روزها هم تموم میشه. منم با اینکه زیاد وزن اضافه نکردم ولی نسبت به قبل خیلی تپل دیده میشم به قول عمو علی شدم کپل مدرسه موشها.
عشقم هفته ای که گذشت 35 هفته ات تموم شد الان احتمالا وزنت 2700 گرم و قدت 48 سانت شده . حافظه ات کار میکنه و میتونی هر چیزی رو به خاطر بسپری و یاد بگیری. توی خواب چشاتو میبندی و تو بیداری چشات بازن و حتی توانایی خواب دیدن رو هم داری.
تو کتاب نوشته ناخن هات اونقدر بزرگ شدن که بتونی خودتو خط بندازی. ولی مامانی یوقت بیکار نشی خودتو پنجول بگیری . . . زشته؟؟!! به بلوغ کامل رشدی رسیدی ولی بازم باید باشی که ریه هات کامل کامل بشن. پس بازم صبوری لازمه، صبوری عزیزم........
با تمام این تفاصیل که پسرم مردی شده ولی بازم دکترم تاریخ زودتر از 30 خرداد نداد. تا اونوقت که من هلاک شدم عشقم.......
وسایل وروجکم هم تموم شده هر چند با جاتنگی زیاد ریخت و پاش نکردم و عکسشو تو پست بعدی میزارم. راستی پسرم یه دوست کوچولو و هم سن داری که احتمالا با تو دنیا میاد. من و مامان فاطمه با هم دوستیم اگه روز تولدتونم یکی باشه دیگه عزیزجون ها هم که خیلی باهم دوستن هم تنها نیستم.
این روزها هم چند تا از دوستات دنیا اومدن. محمد سجاد. سه قلوها. مهیلا چند روز دیگه علی جون و مهنا هم دنیا میان فقط تو میمونی فسقلی من.... الان که دارم برات مینویسم ساعت نزدیک سه نیمه شبه و من بیخوابم مثل شبهای دیگه تو هم داری وول میخوری امیدم.. فردا روز مخابرات و پس فردا هم تولد باباییه که ما همینجا این دو روز رو که متعلق به بابا رضاست رو یه تبریک ویژه مادر و پسری میگیم.ایشالا که بابا رضایه مهربان و با احساس صد و بیست ساله بشه. من که عاشقشممممممم فراوون یقین دارم تو هم این بابای دوست داشتنی رو دوست خواهی داشتتتتتت حتی از من بیشتر.
{بیست و شش/اردیبهشت/نود و سه}