32 هفتگی ناز ناز مامان.
سلام پسر قشنگم. خوبی مامانی؟ خوش میگذره بهت؟
منم بد نیستم این روز ها یکم کارا برام سخت شده، راه رفتن، کار کردن، خوابیدن و حتی غذا خوردن. چون دقیقا بعد غذا خودتو جمع میکنی و با تمام زورت میچسبی بالای دلم که درجا میخکوب میشم و هر از گاهی هم سکسکه میکنی که دیگه به خوبی متوجه میشم.
تو این هفته وزنت رسیده به 1800 گرم و حرکاتت طوری قوی شده که با هر وولی دل مامانو به درد میاری.عیب نداره کوچولویه من بازم من خوشحالم چون با این حرکاته که بهم میفهمونی سر حالی و مشکلی نداری. شکر خدا که سالمی. خدا کنه زود از جای تنگت بیای بیرون و راحت بشی عزیزم.
بریم سروقت وضعیت فسقلی نازم: مامان جان طبق دستور دکترم سونوگرافی هشت ماهگی انجام شد . بعد چند ماه انتظار چشمم دوباره به جمال گل پسری روشن شد. فدای اون چشم و دهن و مماخت بشم من با اون دستای کوچولوت که جلوی صورتت گذاشته بودی.همه رو دکتر نشونم داد حتی قلب و کلیه و ....همه رو مو به مو دیدم. قربونت برم صدای قلبت مثل همیشه عالی بود تند تند میزد. دکتر ملکی گفت همه چیزت خوب و طبیعیه و بازم تاریخ دنیا اومدنت شد 30 خرداد.
دکتر خودمم با دیدن سونو همین حرفا رو تکرار کرد. توی سونو سرت پایین و به صورت خلفی قرار داشتی. با دکتر برای خارشهای پوستی که چند روزیه خیلی اذیتم میکنه گفتم که نکنه خدای نکرده برای بیماری کبدی باشه ولی چون با قرص حساسیت خیلی بهتر شده بودم دکتر گفت برای حساسیت هست اما اگه دونه های ریزی پیدا شد باید آزمایش بدی که الحمد الله بهترم.
ایندفه از چکابم خوشحال شدم چون وزنم یک کیلو اومده پایین. پس پیاده روی ها موثر بوده و الان در کل هفت کیلو اضافه شده. این هفته برای زایمان صحبت های ابتدایی رو کردم. و برای دو هفته دیگه برام نوبت گذاشت. یعنی هفته 34.
فدای اون قد و بالات مراقب خودت باش و تا آخر پسر خوبی باش. باشه جیگر مامانننننننننننن. دوستت دارم کرور کروررررررررررررر. مببوسمت.
چهارده / اردیبهشت / نود و سه