وروجك ما شیطون شده!
سلام هستی من . . خوبی سرخ و سفیدم؟ مامانم خوبه و غافلگیر از شیطونی های تو!!!
میدونی امید من . . از ماه اول بارداریم، هفته به هفته حرکات حال و آینده و وضعیت تو رو از کتاب یا اینترنت می خوندم و دنبال میکردم و تو رو همون جور توی ذهنم مجسم می کردم.
توی کتاب نوشته بود معمولا اولین حرکت رو توی هفته شانزدهم از خودت نشون می دی و دوباره حرکت بعدی معمولا یه هفته بعد یا بیشتر انجام میشه. ولی خب این شرایط برای همه بچه ها یکسان نیست.
توی هفته شانزدهم یه شب پای ظرفشویی داشتم ظرف های شام رو می شستم که یه هو یکی زیر دلمو به بیرون حول داد. اونقدر واضح بود که جیغم رفت بالا. بابایی گفت چی شد؟ گفتم الان تکون خورد!!! بابایی که میگی از من بیشتر ذوق کرده بود.
میدونی عشقم . . اولین تکون تو مثل کتاب نبود. نه مثل احساس پر پروانه، نه هوا، نه حرکت آروم یه ماهی.خود خودت بودی با تمام وجودم حست کردم!!
حرکت بعدیتم یه هفته بعد نشد دو روز بعد بازم به همون واضحی. الان که دو هفته از اون روز می گذره عین هر روز میای و یه حال اساسی بهم میدی.
یا توی ماشین میشینم شیطنتت گل میکنه.منم به بابایی میگم این وروجک داره اعتراض میکنه که جام تنگ شده.باباییم میخنده! یا شبا به پشت می خوابم بازم تکون می خوری.
خلاصه احساس میکنم حسابی بازیگوش شدی!
دنیای من . . فردا معلوم میشه زیبای خفته من یه شیر مرده یا گیسو کمند. فقط از خدا می خوام سالم باشی و هر چی صلاح باشه بهمون بده. اینطوری دیگه خیالم راحته، تا همیشه. . . هر چی هم باشی مهم نیست مهم اینه از وجود مایی و با عشق بی نهایت ما بزرگ میشی.
هم دوست دارم زود بیای پیشمون هم وقتی نگاه به نی نی خاله مبینا میکنم باز پشیمون میشم و استرس میگیرم. چون مانی شب و روز گریه میکنه. نمیخوابه، شیر نمی خوره فقط اشک از اون چشمای آبی خوشگلش میاد و خاله مبینا هم غصه می خوره. میگن بزرگتر بشه خوب میشه. خدا کنه زود خوب بشه و تو هم اصلا مثل او نشی.
عمر من،حال و آینده من، نفس من مراقب خودت باش و بازم مامانی رو محکم بچسب و تند تند تند بزرگ شو. میسپرمت به خداجون که مراقبت باشه.
لپ نازتو می بوسم مامانی. . .